Thursday, February 16, 2006

 
جمعه28/ بهمن /1384
جمعه هاجوردیگری می شوم،جمعه هاپاک می شوم،جمعه هاخالص می شوم، جمعه هاغسل می گیرم.جمعه هامی گریم، آخرمترسک مگرنمی دانی جمعه هامنتظرم، منتظرکسی که پدروپدرانم منتظرش بودند.می فهمی جمعه ها منتظرم....... منتظرکسی که مادرم برایش اشک می ریزد. مترسک نکندمن هم به عاقبت پدرانم دچارشوم، من که دچاراوهستم چه کنم.... نکند نبینمش، نکند.......مترسک گریه امان مراگرفته، توچرااشک می ریزی راستی تو نگاهت رابه کجادوخته ای نکندتوهم.......توهم منتظری......ولی من خوب می فهمم منتظریعنی چه......


Comments: Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]