Saturday, November 18, 2006

 
شنبه 27 / آبان / 1385
هبوط کردی بر دلم

آرزو کردم گروه خونمان به هم بخورد ، ولی تو خون گرم بودی و من خونسرد

ابروهایت را که در هم می کشی ، کمانت مسلح می شود

Comments:
آی حسودیم میشه به این قوه تخیلت...آی حسودیم میشه...
عاشق این پست هایی ام که نمیتونم براشون کامنت بذارم....این یعنی خیلی محشرن...به خدا....
 
با تیر نگاهی
از کمان‌کشن غمزه‌ات
 
دنیا شده سلاح کشیدن باسه ی همدیگه !
 
پسر زدی به هدف. خیلی حال کردم. انقدر که دوباره نشستم همه نوشته هایت را دوره کردم. وای از اون مسلح کردن کمان.
 
تير ِ چشمان‌ت
و کمان ِ ابروهاي‌ت
هنوز سلاح‌هاي قديمي کاربرد دارند
;)
مضمون ِ يکي از پست‌هاي قديميم بود;)
 
و البته که نمي‌خوام به تاريخ ِ شمسي و ميلادي‌ت گير بدم، بيکاريا
:))
 
خدایی‌اش بامزه بود!
 
این در هم کشیدن و مسلح شدن استعاره از همون جذبه ی خودمونه؟
 
چه پستانداری هست اون و چه مارمولکی هستی تو!!!

میبنی؟ گفته بودم برای نوشته ادم باید کامنتش بیاید! اگر بیاید کامنت می شود!
 
نمي‌دونم چه بلايي سر ِ وبلاگ‌ش اومده!
اون پست ِ قديمي ِ من هم، مضمون‌ش رو اينجا عرض کردم خدمت‌تون، وگرنه مطمئنا از پست ِ شما قشنگ‌تر بوده;)
علي‌رضا و دعوا؟ اون اينقده خونسرده که نگو! نمي‌بيني با خونسردي از قولي که به تو داده، رد ميشه و اصلا شايد يادش هم نياد=))

در ضمن، مجبورم هر روز آپ کنم! وگرنه آپ ِ خونم مياد پائين، که دکتر گفته برام اصلا مناسب نيست
=))
 
مسافر گم نام
 
حالا بيا ببين پست تيرکموني‌م قشنگه يا نه;)
 
نظر خاصي ندارم فقط عادت کردم وقتي يه چيزيو مي خونم براش کامنت بذارم. :)
 
baba to digeh ki hasti . be khoda akharesh hasti.
 
الان کمان خورده بهت و خلاص؟.. البته دور از جونا :دی
 
اما فعلا من حوصله‌ي اينترنت ندارم
;_"
 
آقا کلي خنديدم به اون کامنت ات! خيلي باحال بود. مرسي...
هديه هم هست، اما اينترنت نداره فعلاً. مرسي از احوال پرسي ت :)
 
سلام
هوا سمت ما آفتابیست
بیا یک قدمی بزن در محلات آبا و اجدادی ما
 
همينه ديگه! مي آي به من گير مي دي که چرا به کامنت ات خنديده م؛ بعد خودت به کلِّ متنِ من مي خندي. حقّ تو هم همون مخفيه که بري نوشته هايِ درپيت اش رو بخوني... ;)
 
واي
يعني يک عمر عاشق يک قورباغه بودم؟
 
يعني آدم خونسرد هم پيدا ميشه؟ خودت ميري سازمان ثبت اختراع يا من برم ثبتت کنم؟؟؟
خدا بيامرزه من رو که با سرويس هاي مجاني دانشگاه ميرم و ميام, ماهي يه بار شايد سوار ماشين بابام بشم, اشتراک آژانسمون رو هم استفاده نمي کنم..
شما آقايون ما دخترا رو هم بدنام کردين!
 
neveshteh haatoon ghashngeh , shayad ham besiar ghashngeh.
movaffagh baashin
 
che bahal
 
حالا يه چند ِ وقت ِ ديگه، مي‌فهمي که حوصله دارم يا ندارم:D
 
soala ro khoobeh keh har ki baa dele khodesh javab bedeh, taghallob ham mamnoo.
vali choon 1 kam az soalatoono kam konam , webloge tatileh khodam boodeh khooneh keh gaahi 1 baadi miaad toosho shisheh haash beh larzeh dar miaan.
 
آقای خونسرد حالا که به آرزوت نرسیدی دست از نوشتن برداشتی؟
 
خوب می نویسید آقا !
 
خوب می نویسید عزیز !
 
من تا اومدم که نظر بدم سايت دانشگاه وقتم رو تمام زد :( ببخشيد فکر مي کردم اين فکر رو بکني... اما تا حدودي با هم تله پاتي داريم اين يعني خيلي خوب برادر :)
 
نوري هبوط مي کند
آن هم در پي انحناي آن کمان ابرويي که دل را نشانه مي رود و.. آنگاه
خون ِ سرد گرم مي شود و خون گرم سرد

چه فرق مي کند آنکه جريان دارد تويي در رگهاي من :)
 
اختیار دارین قربان...ما که زیر سایه شماییم...
چند روزی مسافرت بودم...اینه که یه کم دیر آ÷ کردم...ولی خوندن وبلاگ شما هیچ وقت فراموش نمیشه...
 
بيا، اينم پست ِ نظرسنجي
!!!
 
ما بی صبرانه منتظر محصول جدید شما هستیم.
 
che ghaSHang bud!
 
كمان جزء سلاح سرده ! از سلاح گرمش بيشتر تعريف كن
 
سلام

خوشم اومد از این کامنت هایی که میزارن

خیلی با حاله خداییش
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]